به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: بهروز افخمی
رای کاربر: 10
دو خلافکار خرده پا از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است٬ با خبر می شوند. هر دو در تلاش برای به دست اوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو می شوند.
کارگردان: فرزاد مؤتمن
رای کاربر: 10
پوپک به تازگی از خارج برگشته است. خاله اش احترامالسادات که به خاطر بیماری در بیمارستان بستری میشود وی را به مباشرش، مش ماشاالله که فردی خشک است می سپارد....
کارگردان: عبدالرضا کاهانی
رای کاربر: 10
مردی که زیاد میخورد و همه اطرافیان خود را ناراضی کرده، به بهانه ازدواج با مادر خانواده وارد یک خانواده شلوغ و بی پول جنوب شهری میشود...
کارگردان: مصطفی کیایی
رای کاربر: 10
جوانی فارغالتحصیل رشته مهندسی مکانیک است که در صنعت خودروسازی طرحهای مختلف ارائه کرده، اما کسی به او بها نمی دهد. او برای اینکه حرف خود را به گوش مسئولان برساند، بازی خطرناکی را آغاز می کند که منجر به گروگانگیری می شود...
کارگردان: سید جواد رضویان
رای کاربر: 10
روح پدر هوشنگ که مدتی است از دنیا رفته، نزد پسرش می آید و از او می خواهد تا بدهی هایی که داشته را به چند نفر پرداخت کند که در جریان پرداخت این بدهی ها اتفاقاتی می افتد...
کارگردان: بهمن قبادی
رای کاربر: 10
دختر و پسر جوانی بعد از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدید موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را شروع میکنند تا تک تک افراد بندشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند. آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند اما بیشترشان برای رفتن ا...
کارگردان: جلال فاطمی
رای کاربر: 10
یک کارگردان تئاتر عروسکی که در انجام نمایش هایش ناموفق است با هر شکست و تحقیر کوچک و کوچک تر می شود اما ملاقات با نخودی در سرزمین قصه ها، زندگی او را تغییر می دهد و…
کارگردان: حسن معجونی
رای کاربر: 10
این نمایش را "نیل سایمون" بر پایه داستان های "آنتوان چخوف" نوشته و شهرام زرگر آن را ترجمه کرده است. «به خاطر یک مشت روبل» که کاری از گروه تئآتر «لیو» است زمستان سال ۸۸ در تماشاخانه ی ایران شهر به روی صحنه رفت و مورد استقبال مخاطبان خود قرار گرفت به طوری که در طول اجراهای خود میزبان ۱۲ هزار تماشاگر ب...
کارگردان: جهانگیر جهانگیری
رای کاربر: 10
ناصر به جرم قتل به زندان میافتد. در زندان با تقی، فری، هوشنگ و حشمت آشنا میشود. هوشنگ سعی میکند از زندان فرار کند و...
کارگردان: جواد مزدآبادی
رای کاربر: 10
ذبیح و غلام، دو شخصیت محوری این داستان، از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز اتومبیل نعشکش خود را از دست میدهند و مجبور میشوند برای گذران زندگی، با موتورسیکلت، جنازههای مشتریان خود را جابهجا کنند، سکانس رویارویی ذبیح و غلام با پسر متوفی از سکانسهای جذاب فیلم است.