فیلم قشنگ است بیشتر در ذهن شبنم یا خزان شمس می گذرد اتفاقات اسایشگاه سالمندان یا جایی که پسرک مظلوم فکر می کرد داداش خزان شمس است چرا این بازیگر را بااستعداد بازی نکرد!!!! بازی این کاوه سماک باشی عجیب بود اون سیب گرفت که چی اخرش هم ساک خزان شمس داد برای لینکه محکومیتش تمام شده بود خودش رفت به اسایشگاه دتبال پونه افسانه ماکرو که به قاضی حرف خق زد که مدر اگه پدر بود که دلسوز بود باعث رفتن من به ابنجا نمی شد بیچاره دختر خودکشی کرد با داد فریاد خزان شمس رفتن همدردی مسول ایایسگاه که به تو کمک می کنبم تمام شد کبوتر هم تمثیل ازادی بود