به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: David Keating
رای کاربر: 6
It is 1977, Dublin rocks to the music of Thin Lizzy and the world is stunned by the death of Elvis Presley. Frankie, caught between acne and adulthood, has just completed his final exams in... See full summary »
کارگردان: Larry Bishop
رای کاربر: 8
With his boss in the madhouse, a mobster is temporary boss of the criminal empire just as vicious rivals threaten the control of the empire.
کارگردان: جری زکس
رای کاربر: 9
بیماری که سرطان خون دارد، سعی دارد دشمنی ۲۰ ساله با خواهرش را پایان دهد، تا بتواند از مغز اسخوانش استفاده کند.
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 10
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...
کارگردان: علی ژکان
رای کاربر: 8
سروان «پوریا» فرماندهی یک پاسگاه ساحلی است. او در آستانهی ازدواج و آغاز زندگی مشترک با یک مسئلهی جنایی درگیر میشود. یکی از همکارانش به قتل میرسد. او با تلاش و همفکری همسرش موفق به کشف راز این جنایت میشود؛ ولی ضمن پیگیری، راز بزرگتری را در مقابل خود میبیند...
کارگردان: احمدرضا درویش
رای کاربر: 6
در آغاز جنگ تحمیلی، بیمارستانی در خرمشهر به محاصرهی دشمن درمیآید. نیروهای داوطلب بسیجی با یک جیپ غنیمت گرفته شده و یک لندرور قصد دارند مجروحان را با یک آمبولانس از محاصره نجات دهند. آمبولانس در مواجهه با تانکهای عراقی از حرکت بازمیماند و سرنشینان مجروح آمبولانس فرار میکنند. گروه مهاجر که دکتر «...
کارگردان: علی شاهحاتمی
رای کاربر: 9
«مختار» رابط سازمان قاچاق مواد مخدر از ایران به خارج از کشور است. وقتی او در مقابل خواستههای سازمان مخالفت میکند، سازمان «اسکندر» را به ایران میفرستد تا با «مختار» وارد مذاکره شود. نیروهای امنیتی از ورود «اسکندر» با خبر میشوند. «اسکندر» یک متخصص را به نام «سیاوش» مأمور ترور «مختار» میکند و...
کارگردان: سعید سهیلی
رای کاربر: 8
«منصور» که یک فرمانده است به اسارت دشمن درمیآید. او موجی است و چیزی از گذشتهی خود به یاد نمیآورد. قتلی در میان اسرا اتفاق میافتد. اسرا به «منصور» مضنون هستند، اما او توان دفاع از خویش را ندارد. یکی از اسرا تصمیم به قتل او میگیرد و همسرش که به اسارت درآمده است یکتنه به دفاع از او برمیخیزد.