به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: محمد شیروانی
رای کاربر: 7
پیرمردی به دنبال رویای کودکیش که داشتن حلقه ای فلزی برای بازی است می رود...
کارگردان: مصطفی آلاحمد
رای کاربر: 7
این فیلم کوتاه از خلال دوران جنگ به شکلی سمبلیک به زندگی یه زوج تازه ازدواج کرده میپردازد...
کارگردان: علیرضا سبحانی
رای کاربر: 7
این فیلم کوتاه به زندگی مردی راهبان که از ریل قطاری در کناره صحرا مواظبت می کند میپردازد...
کارگردان: فریدون حسنپور
رای کاربر: 7
پول: الله قلی خان پیرمرد تنها و بد اخلاقی است که همه ی بچه های محله از او می ترسند. روزی پولی از جیب الله قلی خان به داخل جوی آب می افتد و پسر بچه ای آن را پیدا می کند......
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 7
فرهاد که در جنگ مجروح شده و موقتاً بیناییاش را از دست داده، به بیمارستانی صحرایی منتقل میشود که در آن پرستاری به نام شیدا از مشاهدهی مقاومت فرهاد در تحمل درد شگفتزده میشود و به تدریج میفهمد که میتواند با تلاوت قرآن، التیام بخش او باشد. مراقبت شیدا از فرهاد به مرور پیوندی عاطفی بین آن ها ایجاد...
کارگردان: احمد حسنیمقدم
رای کاربر: 7
محبوبه در حسرت خاطرات از دست رفته کودکیاش، دچار مشکلات روانی شده است....
کارگردان: اصغر نصیری
رای کاربر: 7
در جریان حمله عراق به ایران، یکی از روستاهای کردنشین شناسایی میشودو قرار میشود یک گروه از نیروهای عراقی به روستای مزبور حمله کند. آنها قصد دارند با زدن زاغههای مهمات، سکوی موشکی خودشان را به آن منطقه برای حمله به شهرهای غرب ایران منتقل کنند. سیدقاسم خرمدره همراه تعدادی از بسیجی های رزم...
کارگردان: ابوالفضل جلیلی
رای کاربر: 7
حافظ پاکدل پسر کردی است که برای امرار معاش و ادامه تحصیل، دیار خود را ترک کرده و به عنوان نگهبان در جنوبیترین نقطه کشور شروع به کار میکند...
کارگردان: سامان مقدم
رای کاربر: 7
سیاوش امین آهنگساز جوانی است که پدرش مفقودالاثر شده و با مادرش که بار دیگر ازدواج کرده قطع رابطه کردهاست. برای اولین بار به عنوان آهنگساز کنسرتی برگزار میکند و کارش مورد توجه قرار میگیرد و...
کارگردان: حمید جبلی
رای کاربر: 7
رحمان مؤذن نوجوان روستا با دیدن تابلوی تازه حضرت مریم که برای کلیسای روستا آورده شده، به یاد مادر خود میافتد. کشیش پیر برای آماده شدن کلیسا برای مراسم مذهبی، تصمیم میگیرد راه قنات قدیمی نزدیک کلیسا را باز کند. رحمان به او کمک کرده، اما پدرش او را سرزنش میکند. وقتی پدر رحمان برای تهیه وسایل لازم ج...