به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: مجید وحیدیان
رای کاربر: 4
این فیلم در رابطه با سفر ناصرالدین شاه قاجار و همراهانش در زمان است . در این قسمت سلطان صاحبقرانیه به سال ۱۳۹۰ سفر می کند و سر از متروی تهران در می آورد…
کارگردان: علی اتحاد
رای کاربر: 4
"مرثیه ای برای کتاب سوزی" یک متن باز است؛ در بی مکانی و بی زمانی خود، قابلیت تأویلهای مکرر دارد و با دلالتهای ضمنی، پی در پی ما را به خوانشهای تازه و تازه تر دعوت می کند. وجود نشانه های متعدد در متن که هرکدام می تواند مدخل نگاهی تازه به آن باشد، از فرصتهای اندکی است که در متون نمایشی ما این روزها در...
کارگردان: محمد آهنگرانی
رای کاربر: 4
در یک مجتمع ساختمانی اتفاقات متعددی به وجود می اید که ماجراهایی را رقم می زند..
کارگردان: هاتف علیمردانی
رای کاربر: 4
داستان یک موجود فضایی است که طی اتفاقی ناخواسته به زمین می آید و درگیر ماجراهایی می شود.
کارگردان: پرویز صبری
رای کاربر: 4
در پی اردوی دانش آموزی و برای رسیدن به مرکز جنگل و پیدا کردن «ننه نقلی» عروسک های زیادی بر سر راه بچه های اردو قرار می گیرند و این رودرویی منجر به حوادث شادی آفرین و مهیج زیادی در داستان می شود.
کارگردان: فریدون حسنپور
رای کاربر: 4
داستان زندگی موسی است. او در شبی سرد و بارانی قبل از آنکه به خانه برسد. راحله، همسرش بر اثر درد زایمان جان میسپارد. موسی در تمام عمر فکر میکند که باعث مرگ راحله شده است. او تمام وجود و عشق خود را پای جعفر، تنها یادگار راحله میریزد.
کارگردان: مصطفی شایسته
رای کاربر: 4
یک زوج جوان به واسطه یک اتفاق دچار مشکل پیشبینی نشدهای در زندگی خانوادگی خود میشوند.
کارگردان: عباس مرادیان
رای کاربر: 4
بهروز در رویای به دست آوردن دوچرخه وارد تیم فوتبال مدرسه میشود او بسیار پسر بازیگوشی است و در مدرسه و محیط زندگی برای اطرافیان دردسرهایی بوجود می آورد تا با ورود مربی فوتبال ( نیما نکیسا ) مسیر زندگی اش تغییر می کند …
کارگردان: رهبر قنبری
رای کاربر: 4
پسر 14 سالهای مجبور است امتحانات سراسریاش را در مسیر کوچ ایل از قشلاق به ییلاق بگذراند که با سختیها و مشقات فراوانی مواجه است .
کارگردان: فرهاد نجفی
رای کاربر: 4
ین فیلم داستان مردی مغرور و بلند پرواز است که در شرایطی خاص مجبور به مرور گذشته خود می شود.
کارگردان: سیاوش اسعدی
رای کاربر: 4
گذار به ضرب شمشیر یک دلاور از پا درآیم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زمانی چنین گفته بودم، ولی تقدیر چه بازی ها که ندارد، میدان جنگ من فاضلاب گند خیابان بود و خصم من یک گاری با باری هیزم. بسیار منطقی است، من همه چیزم را از دست داده ام، حتی مردنم را…