به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کنت برانا
رای کاربر: 9
«هملت» (برانا)، پسر پادشاه دانمارک را به زادگاهش فرا مي خوانند تا در مجلس ترحيم پدر و مراسم ازدواج مادرش (کريستي) با عمويش (جيکوبي) شرکت کند. «هملت» که پي برده عموي منفورش پدرش را به قتل رسانده، ابتدا خود را به ديوانگي مي زند و ...
کارگردان: Tay Garnett
رای کاربر: 7
فرانک چمبرز ( گارفیلد ) ، غریبهی سرگردان ، در یک کافهی کنار جاده با صاحب آن « نیک اسمیت » ( کلاوی ) و همسرش ، « کورا » ( ترنر ) آشنا میشود ، آن جا به عنوان کارگر استخدام میشود و پنهانی با « کورا » رابطه برقرار میکند...
کارگردان: مهدی صباغزاده
رای کاربر: 2
کلوپ همسران داستان سه مرد موفق در زندگی کاری اما بشدت زن ذلیل در زندگی خانوادگی را روایت میکند
کارگردان: علیرضا سبحانی
رای کاربر: 1
مرد فقیر و تنگدستی است که به یکباره قدرت و توانمندی منحصر به فردی پیدا می کند...
کارگردان: پرویز شهبازی
رای کاربر: 6
مردی که سالها قبل با زیرکی خود را از مخمصهای رهانیده، اما با بازگشت غریبهای به شهر کوچک محل سکونتش، به دردسر میافتد...
کارگردان: سیروس الوند
رای کاربر: 6
زندگی عاشقانه مهتاب و بهرام با رسیدن خبری به بحران کشیده می شود. آدم هایی از گذشته فراموش شده هر کدام پا به ماجرا می گذارند که هر یک تعریفی دیگر از عشق و حق، با خود آورده اند.حادثه، بر همه چیز سایه می اندازد وآنها، در موقعیتی سخت قرار می گیرند...
کارگردان: مسعود کیمیایی
رای کاربر: 6
رضا که پس از مرگ مادرش تاب ماندن در خانه را ندارد، به طور موقت به مسافرخانهای میرود. در آنجا با جوانی خرمشهری به نام احمد آشنا میشود که پس از حمله به خرمشهر به تهران آمده و زیر نظر عبدل که او هم خرمشهری است در زمینه قاچاق کالای ضروری مردم کار میکند. به دلیل مفقودالاثر شدن برادر کوچکتر رضا در خرم...
کارگردان: بهرام توکلی
رای کاربر: 1
تو میدونی من از چیه مارادونا خوشم میآد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی میکرد با همه وجودش بازی میکرد، پرواز میکرد، بازی نمیکرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین میریخت جلوش د بکش همه چیزو تا تهش میرفت، خودشو لوس نمیکرد... همهاش برای این بود که واقعیت و رویا ب...
کارگردان: عبدالرضا کاهانی
رای کاربر: 5
درباره یک تالار پذیرایی است که تعدادی کارگر در آن مشغول به کار هستند و وابستگی عاطفی و کاری به تالار دارند...
کارگردان: صادق پروین آشتیانی
رای کاربر: 7
حالا بعد چند سال پسرم برگشته… ایناهاش… این کلید رو به جاش به من دادن می گن بیا، خوشحال باش… پسرت اومده… کلیدی که مال یه دره… یه دری که گم شده تو این شهر لعنتی… حالا من در به در، کوچه به کوچه دنبال یه درم که بهم بگه این دو تا تیکه استخون و این کلید زنگ زده پسرمه یا نیست…
کارگردان: امیر قویدل
رای کاربر: 4
در اواخر پائیز و اوایل زمستان 1357 در اوج اعتصابات عمومی یک قطار محمولهی سوختی متعلق به ارتش که قرار است در انبار اصفهان تخلیه شود توسط اعتصابیون شرکت نفت و راهآهن دولتی با پیروی از فرمان امام مبنی بر تأمین سوخت داخلی کشور ناگهان تغییر مسیر داده و عازم منطقهای دیگر که اهالی آن به سوخت نیاز دارند ...