منظوم | مرجع سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران

ماشاء‌الله فردی کم پول و ندار است و با مشکلات مالی مواجه است، او برای اینکه مشکل مالی خود را حل کند با آقای بیات که با او به طور اتفاقی آشنا شد همکاری می‌کند و پولی را برای سفر به مالزی به او می‌دهد اما...

7.6

روزی روزگاری

(1370)

کارگردان: امرالله احمدجو

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

داستان این سریال درباره راهزنی معروف به نام مرادبیگ است که رفته رفته در طول داستان متحول و به فردی صالح تبدیل می‌شود.

7.3

آبادان یازده 60

(1398)

کارگردان: مهرداد خوشبخت

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

مردم غیور آبادان... شهر در آستانه سقوط قرار گرفته است!

7.2

پشت‌بام تهران

(1394)

کارگردان: بهرنگ توفیقی

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

آدمهایی از همین سرزمین در شرایط و روابط دشوار، در سر راه هم قرار گرفته‌اند و این قرارگیری، زندگی آنان را دستخوش تغییراتی می‌کند...

7.1

خائن کشی

(1399)

کارگردان: مسعود کیمیایی

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

درباره چند رفیق است که در فضایی گانگستری می‌خواهند سر نخ موضوعی حیاتی را پیدا کنند و با افت و خیز‌های زیادی مواجه می‌شوند.

7.1

سگ بند

(1398)

کارگردان: مهران احمدی

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

هیچ وقت گول اسم و ظاهر آدم‌ها رو نخورید؛ لشکر هیتلر با اون عظمت، اسمش نازی بود.

7.1

پایتخت 6

(1398)

کارگردان: سیروس مقدم

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

داستان سریال پایتخت 6 با بازگشت ارسطو از زندان آغاز می‌شود. او که به دلیل چک‌های برگشتی یک سال در زندان بود حالا به خانه نقی برگشته و شاهد تغییرات زیادی در خانواده است. مهم‌ترین تغییر، مرگ پنجعلی و اهدای اعضای اوست. خبرها حاکی از آن است که پایتخت 6 به ورزش فوتبال هم خواهد پرداخت و بخش‌هایی از آن درب...

ایرانیش

(1399)

کارگردان: ندارد

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

در ایرانیش بازی های ایرانی هیجان انگیز و قابل رقابت برای تمامی رده های سنی در خانواده، مراحل مسابقه را تشکیل خواهد داد. همچنین؛ ضرب المثل ها، اشعار، اطلاعاتِ عمومی، تاریخی، فرهنگی و طبیعیِ سرزمینمان نیز، در ایرانیش جایگاه ویژه ای دارد.

6.7

چشم‌ و گوش بسته

(1398)

کارگردان: فرزاد موتمن

رای کاربر: 9

رای شما:

0/10

مردی توسط یک زن تبهکار کشته می‌شود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت می‌کنند. یکی صحنه قتل را ندیده چون نابیناست٬ آن یکی هم فقط صحنه را دیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند تا از این مهلکه نجات پیدا کنند ...