به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 9
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 9
روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد.
کارگردان: داریوش مهرجویی
رای کاربر: 9
برای خانوادهای دو مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند، میآید و چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 9
داستان یک فروند هواپیمای ترابری ایرانی است که از ایران عازم فرودگاه دمشق میشود. هادی حجازیفر و بابک حمیدیان، خلبان و کمکخلبان هواپیما و پدر و پسر هستند. آنها در کنار یکدیگر قرار است یک محموله بشردوستانه را از ایران به سوریه منتقل کنند. پدر و پسر خلبان در سوریه میان تروریستهای تکفیری به دام افتاد...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 9
یک مجروح شیمیایی برای معالجه به آلمان اعزام میشود. در آنجا خواهر خود را که سالهای پیش از ایران رفته و ساکن آلمان شده است، ملاقات میکند...
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 9
– خونهی افشین رو گشتن. خونهی خواهر منو. بهشون نگفتی من کیام؟ نگفتی چه کارایی از دست رفیقات برمیآد؟ – بوی سیگار میدی. – اینم گزارش کن.
کارگردان: سیدجواد هاشمی
رای کاربر: 9
«اختاپوس» از درون یک غار، امورات قلعه را فرمانروایی میکند. او برای به دام انداختن آهوها و نوشیدن عصاره تن آنها «بل بله» را به خدمت گرفته اما آهوها با نقشه «پیشونی سفید» از قلعه فرار میکنند. از سوی دیگر مادر «آهوی پیشونی سفید» برگشته تا آهو را از «سالار» یعنی پدر خواندهاش پس بگیرد و «پیشونیسف...
کارگردان: سیفالله داد
رای کاربر: 9
سال 1948، شهر حیفا در فلسطین در شرف اشغال قرار دارد. دکتر «سعید» به همراه همسرش «لطیفه» و فرزند خردسالش «فرحان» که در این شهر زندگی میکنند به اجبار باید این شهر را ترک کنند، اما در این هنگام «صفیه» مادر «سعید» وارد حیفا میشود و...