به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: ایرج قادری
رای کاربر: 3
"ولی" خواهرش "ثریا" را گم میکند.او سالها بعد وقی با دختری به نام "نگار" آشنا میشود درمییابد که صمیمیترین دوستش مسعود به نگار علاقه دارد، به همین خاطر نگار را ترک میکند.در این بین "ولی" خواهرش ثریا را مییابد و او را متوجهاش میکند که مسعود نمیتواند با نگار ازدواج کند چون نگار خواهرش است.بدین...
کارگردان: ایرج قادری
رای کاربر: 3
دکتر جوانی متدرجاً به مستخدمهاش علاقهمند شده و رابطهای بینشان به وجود میآید. مستخدمه از ازدواج قبلش صاحب فرزندی شده بود. در این حال شوهر قبلی مستخدمه را که با دکتر ازدواج کرده است، تهدید میکند که فرزند داشتن او را نزد دکتر فاش خواهد کرد و برای اینکه چنین نکند، تقاضای حقالسکوت دارد. رفت و آمد م...
کارگردان: ایرج قادری
رای کاربر: 3
رفیع هزینه های درمان یک دختر کور را فراهم می کند و او را به خارج می فرستد تا درمان شود. دختران با شرکت در جشنواره های مختلف، به یک خواننده موفق تبدیل می شوند. رفیع به گذشته اش نمی گوید. این دختر با رهبر ارکستر ازدواج می کند، اما هنگامی که او درباره حقیقت می یابد، به آرامی به رفیع می رود.
کارگردان: ایرج قادری
رای کاربر: 3
تنها آرزو یک مرد ثروتمند و تاثیرگذار، داشتن یک پسر است، اما متخلفان کودک را عوض می کنند و به او می گویند که همسرش دختر را به دنیا آورده است. چند سال بعد، مرد فلج می شود اما هنوز هم کار را متوقف نمی کند و تصمیم می گیرد که راه را به مزرعه اش راه دهد. بنابراین او یک گروه را استخدام می کند. در میان رانن...
کارگردان: رضا میرلوحی
رای کاربر: 3
ناصر و غلام که از زندان آزاد شدهاند، با دزدی روزگار میگذراندند. ناصر به دنبال مریم (هاله نظری) میگردد تا پسرش را که به وی امانت داده پس بگیرد اما در همین بین از مریم خوشش میآید و با وی ازدواج میکند
کارگردان: شهریار بحرانی
رای کاربر: 3
چند پاسدار در لباس مبدل در یورشی به یکی از مناطق اشغالی وسیله عراقیها، باعث آزادی یک اسیر ایرانی میشوند. بین اسیر آزاد شده (علی) و فرمانده پاسداران (احمد) الفتی پدید میآید. در جریان یک سرقت از بانک، احمد مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در میگذرد. مرگ احمد تاثیر نامطلوبی بر روحیه علی میگذارد. اما ...
کارگردان: محمدرضا زهتابی
رای کاربر: 3
غزل و داریوش به هم علاقهمندند، اما خانواده غزل با ازدواج آن دو مخالف است. وقتی غزل را به خاطر رابطه با داریوش از دانشگاه اخراج میکنند، او از داریوش میخواهد تا تکلیفش را روشن کند.