به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: آرش معیریان
رای کاربر: 1
همیشه باید برای تاخت و تاز آپاچی ها چاره اندیشی کرد. مگر آنکه ..............
کارگردان: کوروش آهاری
رای کاربر: 1
یک زوج ایرانی ساکن آمریکا که در هتلی محبوس شدهاند در حالی که مجبور میشوند تا با رازهایی که از هم پنهان کردهاند روبرو شوند..
کارگردان: آزیتا موگویی
رای کاربر: 10
ایران و اسپانیا برای راهاندازی یک پروژه بزرگ در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافق رسیدهاند. شرکتها و افراد بسیاری به طمع برنده شدن در این مناقصه شرکت کردهاند. از جمله مهندس سعید پارسا و همسرش رویا عضدی که چند سالی است از هم جدا شدهاند و از مدیران شرکتهای حاضر در مناقصه هستند. دیگران نیز با...
کارگردان: حسین مهکام
رای کاربر: 10
«بی حسی موضعی» داستانیست که از در بازه زمانی شب تا صبح به روایت داستان 5 شخصیت میپردازد.جلال، دانشجوی سابق رشته فلسفه، متوجه میشود خواهرش که به اختلال روانی دوقطبی مبتلاست، با مردی ثروتمند به نام شاهرخ ازدواج کرده که به شرطبندی بازی فوتبال اعتیاد دارد. جلال با عصبانیت از خانه بیرون میزند تا به...
کارگردان: مهدی علیمیرزایی
رای کاربر: 9
اگه دشمنید چرا اینقدر با هم می پرید؟ اگه دوستید چرا اینقدر به هم می پرید؟
رای کاربر: 8
موضوع این فیلم عشق، جادو و خرافه پرستی است و دربارهٔ خانوادهای است که شامل یک مادر و پسر هستند و زندگی آنها به دلیلی دچار مشکل میشود.
کارگردان: سیدجواد هاشمی
رای کاربر: 10
فیلم داستان پروفسوری را روایت میکند که موفق به ساخت یک رستوران شده است. رستورانی که در نهایت به یک سفینه تبدیل میشود. حال با ورود چهار نوجوان به قصه و با شیطنت آنان، این سفینه مقداری زودتر از موعد به پرواز درمیآید. سفینه در نهایت به فضا رفته و در یک سرزمین ناشناخته فرود می آید.
کارگردان: حسین امیری دوماری، پدرام پورامیری
رای کاربر: 10
در شب عروسی اسما٬ مسعود برادر یاسر خواستگار سابق اسما به تحریک او به قصد به هم ریختن عروسی به مراسم عروسی میرود٬ اما در درگیری به دست جمال برادر اسما کشته میشود و ..
کارگردان: یلدا جبلی
رای کاربر: 10
روایت داستانی برگرفته از روابط شهری، آدمها، شلوغی شهر و ماجراهایی است که در پس این شلوغی و این روابط به وجود میآید.
کارگردان: رضا زهتابچیان
رای کاربر: 10
فقط یک فیلم پنجدقیقهای میخواستم تا بعداً بتونم از زنم و دخترم دفاع کنم ولی امونم ندادن. صدای آژیراشون داره نزدیک میشه. الان مثل مور و ملخ میریزن اینجا.