اولین بارکه فیلم روزسوم لطیفی رادرسینمادیدم چندان چنگی به دلم نزد،تااینکه فیلم را دراکران خصوصی روزنامه همشهری و بانگاهی موشکافانه تر دیده و ازآن به بعدبودکه این فیلم رایکی ازبهترین فیلمهای روایتگر جنگ دیدم که درآن هرکاراکتر نمادی کوچک از جنگ ایران وعراق است.دخترفیلم(باران کوثری)نمادناموس،خاک ووطن است که قراراست نمادی ازخرمشهرنیزباشد،آنجاکه هرکدام ازبچه های شهرتاآخرین قطره خون ازآن مراقبت می کنند که بدست افسرعراقی(بهداد)که نمادکشورعراق است نیفتدکه سکانس حمل دختربرروی دوش آن جوان وصحنه تیرخوردنش وتلاش برای اینکه ازپانیفتدبسیارزیباست یادرشروع داستان خانه آن خواهروبرادر(کوثری وپورسرخ)نمادخرمشهراست درعین سادگی وصفاکه دشمن ناگهان به آن واردمیشودوحال وظیفه مردباغیرت ایرانی است که ازناموسش دفاع کند،صحنه های استیصال پورسرخ درمراقبت ازناموسش گویای روزهاوساعات اولیه ای است که حمله ناگهانی دشمن باعث سردرگمی رزمندگان شده بودتااینکه به خودشان آمده وخرمشهرراآزادکردندیاسکانس حضورجوانان درکانال ووصیت های ساده آنهاپای بیسیم بیانگرآن است که باشروع جنگ کسانی پای دفاع ازاین آب وخاک ایستادندکه ازسیاست وجنگ چیزی نمیدانستندودغدغه هایشان هم مثل خودشان پاک وساده بودو یا سکانس محاصره درکانال هم نشان دهنده اشغال چندروزه خرمشهراست ودرنهایت درسکانس پایانی جایی که بهداد به تخته ای که دخترروی آن است چنگ می اندازد به این نکته اشاره میکندکه هرتجاوزگری که بخواهدبه این آب وخاک چنگ بیاندازدسرنوشتی مشابه آن عراقی(بهداد)که نماددوستی عراق در مقطعی ودشمنی ناگهانی آنهاباایران است خواهدداشت.درپایان بااینکه به برخی مواردازجمله انتخاب بازیگرانی مثل باران کوثری وپورسرخ و یابه طراحی صحنه،نورپردازی و گریم، ایراداتی واردمیدانم ولی به احترام سوژه زیبای این فیلم به همین اندازه بسنده کرده ودعوت میکنم باردیگراین فیلم را ببینید.بااحترام