اگر باچشم خودم نمیدیدم کارگردان این فیلم حمیدنعمت الله ست،اصلا باور نمیکردم سازنده بوتیک،بی پولی و رگ خواب،چنین فیلم ضعیف وبی محتوایی ساخته باشد.آخرین ساخته نعمت الله،فیلمی سرشار از تناقض وپارادوکس،سکانسهای کشدار و بی محتوا،دیالوگهای گاها بی ربط وفضایی رقت بار و کسل کننده است.ابتدای فیلم،اثر به مردم غیور سیستان وبلوچستان تقدیم میشود،اما در ادامه تصویری زشت و فضاحت بار از مصرف مواد مخدر و به اصطلاح پااندازی همین مردم ارائه میشود!شخصیت پردازی کاراکترها برخلاف همه آثار حمید نعمت الله که همیشه از این حیث سرآمد بوده،اینجا بسیار ضعیف وفاقد وجاهت ارزشی وحتی انسانی است.رابطه نچسب و گاها زشت مادر(زری خوشکام) و فرزند(امین حیایی) که با دیالوگهای سخیف و رکیک این دو همراه است،به زشتی های این اثر افزوده و بدلیل ضعف پرداخت شخصیتها،واقعا مشخص نیست با چه موجوداتی طرف هستیم؟؟اینکه یکنفر بدلیل عقده های فروخورده وشکستهای مادی ومعنوی در زندگی،به این حجم از درنده خویی برسد که دست به جنایت بزند(یا شبه جنایت) ونیز بتواند عاشق شده و یا پدر خوب و دلسوزی هم باشد،اوج بلاتکلیفی در پرداخت است!تصویر ارائه شده از منطقه مورد نظر فیلمساز،آنقدر غبارآلود،مبهم و گاهی ترسناک است که قطعا نه تنها کمکی به دیده شدن محرومیت مردم شریف سیستان نمیکند،بلکه باعث امتناع بیننده از سفر(احتمالی)به این خطه میشود!به نظر من تنها نقطه عطف شعله ور،بازی بسیارخوب امین حیایی است که با رهاشدن از کلیشه های همیشگی وتکراری،بسیار پخته وخوب ایفای نقش کرده است.در پایان باید گفت،شعله ور اصلا وابدا در قواره های حمید نعمت الله و سینمای دوست داشتنی او نیست.
خود آقای نعمت الله اشاره داشتند که مواد مخدر در هرکجای دنیا به راحتی یافت میشود ؛ چه سیستان و چه تهران ... سکانسی در فیلم داریم که فرد آرایشگر به فرید متذکر می شود که در این مکان سیگار نکشد ! وی معتقد بود که این مردم در طول ساخت فیلم بسیار با ما همراهی کردند و در ادامه فضای بسیار زیبای سیستان و بلوچستان باعث شده در اول فیلم از این منطقه تقدیر شود . به نظرم این کارکتر بهترین پردازش در میان فیلم های حمیدنعمت الله را دارد ، رابطه وی با اطرافیان و جهان او در پرده اول که برای کارکتر اصلی ما خوشایند نیست ، قسمت اول پرده دوم با سفر بی هدف او به سیستان و در ادامه پرده دوم روبرویی با کارکتر غواص و انتقام گیری بی دلیل از او .ما با کارکتری همراه هستیم که خود با عقده ها و عقیده هایش همواره دنبال جلب توجه است ، نزد پسر و وحیده به دنبال دلبری کردن است (سکانس های طولانی دلبری او برای وحیده در نسخه منتشر شده کاملا حذف شده و به ریتم فیلم کمک شایانی کرده) و نزد مادر و خانواده خود اصلا فرد قابل قبولی نیست ، زن سابق خود را به دلیل مصرف مواد از دست داده و حالا حتی نمیتواند مواد مخدر را بدون مصرف متادون ترک کند ! این آدم هیچ چیزی برای دفاع کردن از آن ندارد و به دنبال این است که سایر افراد را نیز با خود نابود سازد
در پرده سوم فیلم فرید تصمیم میگیرد که برای رسیدن به فرزند خود ، از شب تا صبح مدام بدود تا به بیغوله خود برسد ، به زمین می افتد و مثل همیشه خود را شکست خورده می داند و تسلیم می شود ؛ اما اینبار تصمیم می گیرد تا از پله های پرتعداد بالا برود ، و با رسیدن به فرزند خود آرام می گیرد ! ناگهان چشمان فرید به فضایی می افتد که مدت ها در آن دست و پا زده و خود را بیچاره ساخته ، حال به بهشتی زیبا دست یافته و از عقده ها و حسادت دوری کرده و باور اشتباه خود را پذیرفته (میزانسن و دکوپاژ این صحنه با نور تابان درخشان آفتاب و فضای بیابانی اطراف او از بهترین سکانس های کارگردانی نعمت الله است)
3 لایک
پاسخ دهید
1398/04/23
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
به نظرم این کارکتر بهترین پردازش در میان فیلم های حمیدنعمت الله را دارد ، رابطه وی با اطرافیان و جهان او در پرده اول که برای کارکتر اصلی ما خوشایند نیست ، قسمت اول پرده دوم با سفر بی هدف او به سیستان و در ادامه پرده دوم روبرویی با کارکتر غواص و انتقام گیری بی دلیل از او .ما با کارکتری همراه هستیم که خود با عقده ها و عقیده هایش همواره دنبال جلب توجه است ، نزد پسر و وحیده به دنبال دلبری کردن است (سکانس های طولانی دلبری او برای وحیده در نسخه منتشر شده کاملا حذف شده و به ریتم فیلم کمک شایانی کرده) و نزد مادر و خانواده خود اصلا فرد قابل قبولی نیست ، زن سابق خود را به دلیل مصرف مواد از دست داده و حالا حتی نمیتواند مواد مخدر را بدون مصرف متادون ترک کند ! این آدم هیچ چیزی برای دفاع کردن از آن ندارد و به دنبال این است که سایر افراد را نیز با خود نابود سازد
در پرده سوم فیلم فرید تصمیم میگیرد که برای رسیدن به فرزند خود ، از شب تا صبح مدام بدود تا به بیغوله خود برسد ، به زمین می افتد و مثل همیشه خود را شکست خورده می داند و تسلیم می شود ؛ اما اینبار تصمیم می گیرد تا از پله های پرتعداد بالا برود ، و با رسیدن به فرزند خود آرام می گیرد ! ناگهان چشمان فرید به فضایی می افتد که مدت ها در آن دست و پا زده و خود را بیچاره ساخته ، حال به بهشتی زیبا دست یافته و از عقده ها و حسادت دوری کرده و باور اشتباه خود را پذیرفته (میزانسن و دکوپاژ این صحنه با نور تابان درخشان آفتاب و فضای بیابانی اطراف او از بهترین سکانس های کارگردانی نعمت الله است)