"اگزما" را از هرجهت که بررسی کردم؛ دیدم نمی شود یک خصلت انسانی بنام "دروغگویی" را به یک بیماری پوستی تشبیه کرد. زیرا دروغگویی و دروغگو پایانپذیر هستند و میتوانند کم هزینه نیز باشند. اما اگزما قابل درمان نیست و صرفاً قابل کنترل است. پس شاید کارگردان میخواسته از کاراکتری رونمایی کند که بیماریِ روانیِ صعب العلاجی دار که باید کسی او را کنترل کند اما درمانپذیر نیست!! ولی این موضوع هیچ جای فیلم ابراز نمی شود و صرفاً پنهانکاری هایِ نقش اول فیلم، تبدیل به دروغگویی می شود و سرانجامَ ش را هم وِل می کند و کات. این فیلم را اگر یک کارگردان کارِ اولی بسازد، برای شروع یک گام متزلزل و سست برداشته. و اگر یک کارگردان متوسط ساخته باشد، درجا زده و اگر یک هنرمند ساخته باشد؛ عقبگرد کرده. هیچ نکته مثبت وهیچ نقطه قوتی در این اثر مشاهده نمی شود و سکانس هایی که در اتومبیل برداشته شده؛ خیلی خسته کننده و ملال آور است. من فیلمهایی بدین سبک زیاد دیده ام و حوصله ام از آنچه فکر میکنید بیشتر است و چرندیات بسیاری را بنام سینمای هنروتجربه مشاهده کرده ام که فقط نامِسینمایِ هنروتجربه را بدنام میکنند. اما این اثر واقعاً چیزی برای ابراز وجود ندارد. حتی شبیه دستی گرمی هایِ هنرجویان سینما هم نیست. همین :)