با شروع فیلم آذر به همراه همسر و دوستش تصمیم به شراکت شغلی گرفته تا زندگی خود را دگرگون کنند و بتوانند قدمی در راه زندگی خود انجام دهند ، این در حالی است که فیلم بینندگان خود را سر کار گذاشته است و محتوایی بسیار کمدی را به مخاطبان خود ارائه میکند . فیلم آذر ، با آرزو های آذر شروع میشود که سعی دارد در موتورسواری فردی موفق شود که در نهایت هم با پایین کشیدن کرکره مغازه فیلم اتمام میابد و تمام معادلات مجهول فیلم را در کلمه یا سبکی به نام پایان باز جای میدهد ، به گونه ای که مخاطب میگوید غلط کردم ، میخواستم فیلمی اجتماعی تماشا کنم اما محتوای فیلم به کمدی میخورد .
دقیقا چه اشتراکاتی در نقش های فیلمنامه با محتوای فیلم میتوان پیدا کرد ؟؟ آیا میتوان نبود داستانی قدرتمند را با پایان باز بودن داستان ماست مالی کرد و نتیجه را به نفع خود کنار زد ؟؟ مشکل بزرگترهم اینجاست که فقط یک پایان باز برای یک هدف در فیلم برقرار نبود ، بلکه چندین هدف را سعی کرد در پایانی باز نمایش دهد : )
فیلم میخواست که بگوید ما میخواهیم به سادگی بتوانیم موضوع بسیار مهم و اجتماعی را به نمایش بگذاریم اما محتوا میگفت که نتوانسه بود موفق در این زمینه عمل کند :)) * سوال آخر و مهمترین سوال که برای من پیش آمد ، قتلی که ناخواسته و ناعمد انجام میشود آیا حکم قصاص دارد ؟؟ اگر قصاصی نیست پس چرا فیلم مخاطب را سر کار گذاشته و کمدی تلخ و بی نتیجه را برجای گذاشته است .؟!!